سلام ای خدای مهر و عطوفت و امید ای اولین و آخرین معشوقم، امیدم، تکیهگاهم خدای همه انسانها، فقیر و غنی، گنهکار و بیگناه، زشت و زیبا، خوب و بد، سفید و سیاه... گفتند ضیافتی برپا کردهای از کرم و فضل پروردگاریت، خوان نعمتی گستراندهای از جلال و جبروتت... درهای رحمتت را گشودهای بهروی تمام بندگانت و چشم انتظار حضور آنانی... گفتند برای ضیافت تو نه دعوتنامهای نیاز است و نه مجوزی، درهای خانهات باز است به روی هرکه مشتاق توست و تو مشتاقتر از همه چشمانتظار بندگانت هستی که از رحمتت لبریزشان کنی اما من روسیاه اجازه میخواهم با این لباس سیاه گناه میخواهم بیایم به مهمانیات و آنقدر بمانم که روح خستهام آرام شود که دل پر دردم آرامش گیرد، که وجود غمدیدهام به یاد تو خرسند گردد. میدانم که مهمان روسیاهت را نخواهی راند. پس میمانم تا از فضل تو سیراب گردم، از عشقت لبریزم و از حضورت لبریزتر گردم پس پذیرا باش دل بیتاب مرا ای رحمان رحیم.
Design By : Pichak |